- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات اول مجلس با سیدالشهدا علیه السلام
یک کهکشان خطاست حجاب میان ما کـردار نــارواسـت حـجـاب مـیـان مـا شهرت بلای جان حـقـیران عالم است اعـمـال پُـر ریـاست حـجـاب میـان ما خود سر شدیم و درک بزرگان نکردهایم دوری ز اولـیـاست حـجـاب مـیـان ما دیدی مرام و مشی شهیدان ز یاد رفت غفـلت ز جـبهـههاست حجاب میان ما غـرق کـدورتـیـم، سـر سـفــرۀ کـریـم این روح بیصفـاست حجـاب میان ما تـقـلـید اهـل ذکـر زمین گـیـرمان کـند گـاهی هـمین دعـاست حجاب میان ما صاحب نفس، نفس بده ذکر شکستگان اذکـار بـیبـهـاسـت حـجـاب مـیـان ما ای شـاه نـیـنـوا به نـوایـی رسـان مـرا این جـان بـینـواست حجـاب میـان ما جان جهان، جمال تو بر نیزه دیدنی ست دوری ز نـیـنـواست حـجـاب مـیان ما تـرسـم سـر بـریـدهات اظهـارمـان کند هـجـران کـربـلاست حـجـاب مـیان ما
: امتیاز
|
مناجات اول مجلس با سیدالشهدا علیه السلام
دارم از طفلی خودم را بیقرارت میکنم هر چه دارم یا نـدارم را نـثـارت میکنم تو قـتـیل گریهای، پس من برای گریهام دیدهام را وقف چشم اشک بارت میکنم آب مینـوشـم به یـاد خـشکیِ لـبهـای تو با دو قطره آب خود را داغدارت میکنم در حسینیه همینکه روضه برپا میشود گریه بر حال رباب و شیرخوارت میکنم حنجـرت ذکر خـدا میگفت زیر نیـزهها بـینِ سجده یـاد جـسم نیـزه دارت میکنم حال که از کـربلا دورم، میان روضهها هیأتت را گاهگاهی چون مزارت میکنم میزنم بر سینهام، چون نیزه خورده سینهات همچو میثم عاقبت سر را به دارت میکنم از فرس افتادی و جسم تو مرکب کوب شد تا قـیامت لعـنِ خـصمِ نـابکـارت میکـنم
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام
در محفـلی که نام تو باشد گـناه نیست غیر از دو دست تو بخدا تکیه گاه نیست در مکتب تو بحث سفـید و سیاه نیست حالم بدون یاد نجـف رو به راه نیست توصیف قدر و منزلتت کار هرکه نیست دریـایی و وجـود تو مانند برکه نیست نامت به زیر سلـطه کـشـیده لغـات را در شیـشه کرده خون رقـیق دوات را بـر هـم زده نــظـام هـمـه کـائـنات را میخواهم از دو دست تو برگ برات را لطفت زیاد و خواهـش دستان ما زیاد مـا کـم ارادتــیـم و مــرام شـمـا زیــاد دست غـزل به مرز کـمـالت نمیرسد قــدّ قــلـم بـه اوج جـلالـت نــمـیرسـد صد چشمه هم به جوی زلالت نمیرسد بیچاره هر کسی به وصالت نمیرسـد قولِ فـمن یَـمت یـرنیات بـعـید نیست جز دیدنت به وقـت وفـاتم امیـد نیست بـاید نـوشت نـام تو را با دوات عـشق زیرا که از تو بوده همیشه حیات عشق پنهان شده به سایۀ عشق تو ذات عشق پس اهدنا صراط علی شد صراط عشق با تو مشخـص است مسیر درستمان جـانـم فـدای نـام ” امــام” نـخـستمـان دنـیـا شـبـیه نـقـطـه ای بیـن کـتـاب تو مانده نگاه چرخ و فـلک بر جـناب تو جـز فـاطـمه نـبـوده کسی بـازتـاب تو صد آفرین به فاطمه صد مرحبا به تو از تو تمام خـلـق بگـویـند هم کم است آئـیـنه دار جـلـوۀ پاک تو فـاطمه است تاریخ شاهد است که جز تو دلیر نیست ذکری به غیر نام "علی" دلپذیر نیست عیدی شبیه عـید سعید "غـدیـر" نیست هرکس که با ولایت تو هم مسیر نیست بیراهه رفته است به پایش ثبات نیست راهی به غیر راه تو راه نجات نیست پـیـدا نمیشـود احـدی بـرتـر از عـلـی آقـاتـر و عـزیـزتـر و بـهـتـر از عـلی در مـعـرکه کجاست دلاورتر از علی صدها هـزار مرتبه پیـمـبر تر از عـلی تعریف کرده ست چنان و چنین علیست با امـر حق برای نبی جانشین علیست
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم
تا قافیۀ شعر امیر است و غـدیر است برخیز که هنگـام مراعاتُ نظیر است الـیـوم که أکـمـلـتُ لــکـم دیـنـکـم آمـد تا عـرش فراخوان تماشای امیر است افـطــار در خــانــۀ مــولا بــنـشــیـنـد هر خسته که مسکین و یتیم است و اسیر است بــر طـبـل بـکـوبـیـد نــقـاره بـنـوازید آواز بخـوانـید که بی مایه فـطیر است مَن ماتَ عـلی حُبّ عـلی مـاتَ شهـیدا آنانکه نُـمـردند بـمیـرند که دیر است! این شیـهـۀ اسبـان ظـهور است میآید هنگامۀ ما یَستوِی الاعمی وَ بصیر است میچرخم و میرقصم و تقصیر خودم نیست این شور و جنون را چه کنم عید غدیر است
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم
من ماجرا را خوب یادم هست، چون کاروان ما جلوتر بود پیکی رسید و گفت برگردید، دستور، دستور پیمبر بود چرخید سرهای شترهامان چون با محمد بود دلهامان فرمانبری از حرف پیغمبر، با حج برای ما برابر بود خیل عظیم حج گزاران را گرد درختانی کهن دیدیم کار بنای سایه بانها با عمار و سلمان و ابوذر بود زنگ شترها از صدا افتاد، از دشت حتی رد نمیشد باد راوی به حرف خویش پایان داد، یعنی محمد روی منبر بود «الیوم اکملت لکم دینی» « من کنت مولاه علی مولاه» بانگ رسایی داشت پیغمبر، هرچند بعضی گوشها کر بود آنها که میدیدند میخواندند از چشم پیغمبر مرادش را آنها که نشنیدند میدیدند در دست او دست برادر بود هم برکه هم دریا شهادت داد هم طور هم سینا شهادت داد حتی شن صحرا شهادت داد حکم ولایت دست حیدر بود از خندق و از بدر تا خیبر، تا لحظۀ آخر که در بستر از ابتدا حرف از ولایت بود، آری! ولایت حرف آخر بود
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام
غـدیـر مطلع شعـر بـلـند عـاشوراست غدیر خم نه مدینه، که دشت کرببلاست غـدیـر نـقـطۀ انجام یک رسالـت سبز خـروش حنجـرۀ سرخ سیدالـشهداست فـرازهای بـلـنـد صحـیـفـۀ عشق است که تا همیشۀ تاریخ شیعه پا بر جاست اگر که جاری فیض است و جوش چشمۀ نور غـدیـر، نـقـطۀ آغاز غـربت دریـاست مـگـر نـه ایـنـکـه یـدالله فَـوقَ اَیـدیـهِـم فراز دست محمّد مگر نه دست خداست مگر نه اینکه صلا زد به امر اَکـمَلتُ و گفت هر که من او را ولی علی مولاست علی در آیـنـۀ ذات نـور لـم یـزلیست اگرچه حّی علی نیست، عالی اعلاست ز بَعد آنهمه بیعت که بسته شد در خُم هنوز از چه پس از قرنها علی تنهاست بدا به پنجرههایی که بسته سمت حضور خوشا به آینههائی که غرق نور ولاست سـقـیـفـه لـکۀ ننگ است در دل تاریخ غـدیـر مطلع شعـر بـلـند عـاشوراست
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام
دستی به هم زدند و غدیر آفریده شد اصلا عـلی از اول امیـر آفریده شد جبریل از زبان خدا گفت: مصطفی از ابـتـدا بـرای غـدیـر آفـریـده شـد یک روز ریخت قطرهای از هیبت علی در قـالبی حماسی و شیر آفریده شد بیرون کشید روز ازل از دلش نخی خیاط چیره دست و حریر آفریده شد لب را ز هم گشود و سخن از بهار شد پلکی به هم نهاد و کویر آفریده شد ساقی کوثر است که از دست او نبی جامی گرفت و خیر کثیر آفریده شد اول خـدا نشاند عـلی را کـنار خود دیگر هرآنچه بود به زیر آفریده شد دل بُرد از خدا به نگاهی دم نخست اینگونه شد که عشق اسیر آفریده شد
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام
میدهد کعبه نشانـی قـبلۀ دیگر علیست سجده کن پروردگاری را که مایل بر علیست در حیاطِ صحنِ او خورده است خِضر آبِ حیات سُرمه کن خاکِ نجف را چشمۀ کوثر علیست نـقـطۀ آغازِ بســم الله حـرفِ آخــر است آمده قرآن بگــوید اول و آخــر علیست نیست نامش در نماز امّا اگر دقّـت کنیم بعدِ الله آنکه نامش میشود اکبر علیست فرق بسیار است بینِ یارِ جبـر و اختیار خوب میداند حَرا همراهِ پیغمبر علیست سنگ گر محکم بکوبد کُفر باکی نیست چون سنگ روی سنگ این آیینه را سنگر علیست ختم خواهد شد به ده خط معجزاتِ انبیاء آنکه نامش هم نمیگنجد به صد دفتر علیست دست روی دست بسیار است امّا در غدیر آنکه دستش رفت روی دستِ پیغمبر علیست آیت اللهی که خلق الله را از روی لطف در رکوعِ خویش میبخشید انگشتر علیست شمعِ سوزانی که فکرِ شمعِ بیت المال بود محشری که ترس دارد در دل از محشر علیست کهنه پوشی که غلامِ تازهاش پوشیده است جامهای از جامۀ مولای خود بهتر علیست مــرد نشناســان مُریدِ مالکِ اشـتر شدند غافل از آنکه مُرادِ مالکِ اشتر علیست خـاکِ پــای دُلـدل ش هم نیســتم امّـا دِلم شورِ شیرینی که دارد تا ابد در سر علیست خَم نخواهم شد به غیر از سجده بر ایوان طلا میپرستم آن خدایی را که سرتاسر علیست
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام
بسم علی حضرت رحمان علی بـاطـن نــورانـی قــرآن عـلـی نفس علی، روح علی جانعلی منکـر تو نیست مسلمان عـلی بــنــده الـلـه شــدم بــا عــلــی یـا عـلـی یـا عـلـی و یـا عـلـی کـیـست عـلـی آیـنـه دار خــدا جـان نـبـی بـود و نـگـار خـدا بوده به دسـتـش هـمه کار خدا در دل مـا هـسـت کــنـار خـدا ای نـجـفـت کـعـبـۀ دلهـا عـلی یـا عـلـی یـا عـلـی و یـا عـلـی هرکه نشد خوارِ درت خوار شد حُبّ تو میزان شد و معیار شد خـال لـبـت کـعـبـۀ سـیــار شد شیـعۀ تو اصل و نسب دار شد خورده به قـنـبر نسب ما علی یـا عـلـی یـا عـلـی و یـا عـلـی صدق تویی صادق و اصدق تویی حـیدری و قـادر مطـلـق تویی فــاتـح کـارزار خــنـدق تـویی حکم رسول است فقط حق تویی پـس هـمگی باطـلـند الاّ عـلی یـا عـلـی یـا عـلـی و یـا عـلـی گـوش بـفـرمـان لـبـت آفـتــاب حُبّ تو ایمان شد و بغصت عذاب با تو حساب بـدیام بیحـساب جای نبی در شب هجرت بخواب گـفت نـبی بـین خـطـرها علی یـا عـلـی یـا عـلـی و یـا عـلـی سنگ تو بر سینه زدن دین ما نـوکـریـت مـذهـب و آئـیـن ما سر بـزن ای شاه به تـدفـین ما کـاش بــیــایـی دم تـلــقـیـن ما زود به دادم بـرس آنـجـا علی یـا عـلـی یـا عـلـی و یـا عـلـی روی جـهـاز شـتران مـاه شـو روشـنــی آخــر ایـن راه شــو کـوری آن چـند نـفـر شـاه شو رخ بـنـمــا و ولـــی الـلـه شــو نیست کسی غیر تو مولا علی یـا عـلـی یـا عـلـی و یـا عـلـی آه که هنگـام عـداوت شد و... بـر ولـی الله خـیـانـت شد و... پشت علی خلوت خلوت شد و پشت در خانه قـیامت شد و... گفت در آن فاجعه زهـرا علی یـا عـلـی یـا عـلـی و یـا عـلـی
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم ( زبانحال پیامبر صلی الله علیه و آله)
غـمها که به سر آمـد آغـاز ظـفـرها شد الوعـده وفـا! روز دندان به جگـرها شد وا کرده بـغـل بـرکه بر روی مـسافـرها آنـقدر جهـاز آمد کـوهی شد و بالا رفت چشمان همه سویش من باب تماشا رفت مـوقـوفۀ حـیـدر بود هـر خـط بـیـانـاتش میگفت که ای مردم فرمانده لشگر کیست هرچند پیمبر نیست هارون پیمبر کیست انگـشـتر ایـمان را هـمواره نـگـین بوده یا رب به علی بوده یک عمر دعای من هروقت زمین خوردم بوده ست عصای من وقتی به رکوع آمد طعنه به سلیـمان زد مغرور نبود اصلا هرچند شجاعت داشت از زندگیاش دل کند با مرگ رفاقت داشت بـایـد به دل مـومـن عـشـقـی ازلـی باشد من می روم ای امت زیر نظـرش باشید تـنها نـشود یک وقت مـثل سپـرش باشد روزی نـرسد بـاشـد در بـیـن شـما تـنهـا کاری نکـنـید از درد شبها بـشود بـیـدار از درد کـبودیها از زخـم نوک مسمار یک سر بروی نیزه یک خواهر جان بر لب
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام
سرخوش از جامِ میِ لَم یزلی میگویم سر اگر خواست غمی نیست بَلی میگویم پـدرم گـفـتـه از آغــاز بـگـو یـا حـیــدر از همان روز به فرمـانِ پدر میگویم مست از نامِ عـلی سیـنه سِپـر میگویم عزّتِ هر دو جهان عزّتِ در نامِ علیست یا علی اسم به این جذبه و زیبایی نیست قدرتش قدرتِ جسمانی و دنیایی نیست من در این شعر که با یادِ علی میخوانم یا علی، اسمِ تو سرمستِ شرابم کرده است سرخوش از جامِ میِ و بادۀ نابم کرده است میروم بـاز ولی مـسـتـم و بر میگـردم یا علی… آمدی و بنده نـوازی کردی با دلِ خـسـتـۀ مـاتـم زده بـازی کردی حضرتِ عشق عجب حال و هوایی داری یا عـلی روحِ مسلـمانی سلـمان هستی پـدرِ خاکی و هـمـسایۀ بـــاران هستی تو قـسیمی همه با حُـبِّ تو میـزان دارند یاعلی دردِ مرا جز غمِ تو مرهم نیست بندۀ عـشقِ توأم بنـدۀ حیـدر کـم نیست مـا جــوانـانِ غــدیـریـــم خــدا مـیدانـد شبِ تنهایی ماه است علی جان برگرد بر لبِ آیِــنه آه است علی جان برگرد شک ندارم که همین درد مرا خواهد کشت
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام
زبان به مدح تو وا کردهاند جن و پری چه خوانمت؟که تو فوق تصور بشری خدا به دست خودش آفریده است تو را به این بهانه که حتی دل از خودش ببری! خوشا به حال زبانم! که در همه عمرش به غیر مـدحِ تو گـفـتن نداشـته هـنری روایت است: که پیـغـمبران زمان بلا نـداشتـنـد به غـیـر از تو یـاور دگـری خدا تو را به بشر هدیه کرد وقتی دید نـداده است به دنـیـا هـنوز تـاجِ سری فقط تو نفس رسولی،عجیب نیست اگر نداشت در شب معراج جز تو همسفری قـسم به آتش عـشقـت، که آتـش دوزخ به نـوکـران تو هرگـز نمیکـند اثـری زمـان بـیـعـت ما با امـیـر آمـده اسـت خـبـر دهـید به عـالـم غـدیر آمده است شـدنـد عـالـم و آدم اسـیـر چـشـمـانـت هـزار بـار شـود جـان مـا به قـربـانت به روز حشر که هرکس به خویش مشغول است خـدا کـنـد بـرسـد دست مـا به دامـانت سرِ نـماز هـمین که قـنوت میگـیـری مـلائکـه هـمـگی میشـونـد حـیـرانت تویی همان که اگر پـردهها کنار روند زیـاد و کـم نـشـود ذرّهای از ایـمـانت مرا ببر به نجف بین عاشـقـان خودت بـگـیـر جان مـرا رو به روی ایـوانت به ذکر فـاطمه مشـغـولی و زبانت هم به وجـد آمـده بـا ذکـر فـاطـمـه جـانت خوشا به حال یتـیـمان که میتوانستـند هـمـیـشه سـر بـگـذارند روی دامـانت زمـان بـیـعـت ما با امـیـر آمـده اسـت خـبـر دهـید به عـالـم غـدیر آمده است تویی که در هـمۀ خـلـق بیهـمـانـندی همین شده ست که شایع شده خداوندی! شــنــیــدهام پــدرِ امــتِ پــیــامـــبـری چه میشود که قبولم کنی به فـرزندی صدای هـلـهـلـۀ آسـمـانـیـان برخـاست همین که تو در چـوبیّ قـلعه را کندی تو بت پرست نبـودی شبـیه بعـضیها نداشت روح تو با جهـل هیچ پیـوندی که بود مالک اشتر؟ همان که در میدان به غیر نـام تو بر سر نبست سربـندی زمـان بـیـعـت ما با امـیـر آمـده اسـت خـبـر دهـید به عـالـم غـدیر آمده است
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام
عـرش برین شاهدِ شأن رفیع علیست ارض و سما گوشۀ مُلک وسیع علیست یاد گـرفـتم من از محـضر ابن الجـواد عبد و مطیع خداست، هرکه مطیع علیست چشم بصیر علی، چشم بصیر خداست گوش سمیع خدا، گوش سمیع علیست هـیچ زمـانی زره بر کـمر خود نبست راوی این ماجرا، تیغ سریع علیست رهبر هر مکتبی عزّت آن مکتب است سینه سپر کن بگو، عزّت شیعه علیست منکر او تا ابد مُلحـد و سردرگم است حضرت ختمی مآب، دست علی را گرفت ولـولـهای در میانِ هـمـگـان پا گرفت بـعـد بـه امـر خـدا، پـیـش نـگـاه هـمه دست علی را خودش یک تنه بالا گرفت با همۀ قوّتش، خطبهای از عشق خواند از نفس و خطبهاش مکتب حق پا گرفت گفت علی بعد من، رهبر این امت است در دل هر شیعهای حُب علی جا گرفت امر مهمی است که، ختم رسل یک به یک از همۀ جمعیت، بیعت و امضا گرفت باید از این ماجرا گفت به هر بیخـبر ریخت به هم نهضتش جهل فراگیر را کرد عـیان صولـتش کـفر اساطـیر را غیر علی هیچ کس حضرت فاروق نیست خطبه به خطبه شکست پایۀ تزویر را تـیـر ندانست او مست خـدا بود و بس بُرد ز هوش و حواس، معرفتش تیر را وای از آن لحظه که در وسط کارزار سـر بـدهـد مرتـضی نعرۀ تکـبـیـر را غرق به خون در اُحد، پای نبی ایستاد در کف خود می فشرد، قبضۀ شمشیر را فـوق ایـادیِ خـلـق هست یَـدُالله اوست باده به کف حیدر است، حق علی و هو علی عِرض و شرف حیدر است، حق علی و هو علی فاتح خیبر علیست، جلوۀ داور علیست شاه نجف حیدر است، حق علی و هو علی چون دم پیکار شد، خیبر و بدر و اُحد اول صف حیدر است، حق علی و هو علی این سر میدان علیست، آخر میدان علیست چهار طرف حیدر است، حق علی و هو علی سورۀ توحید حق، خالق خورشید حق دُرّ صدف حیدر است، حق علی و هو علی کیست پس از مصطفی لایق این منزلت راه نـجـات بشر، سلـسلـۀ موی اوست حلقۀ وصل دعا، حلقۀ گـیسوی اوست پور ابیطالب است، سجده بر او واجب است قبلۀ اهل یقین، در دو جهان روی اوست مُرده به پا میشود، شمس عقب میرود کل جهان واله از یک خم ابروی اوست مدح علی را بس است، این که میان زنان حضرت خیرالنساء، همدم و بانوی اوست جوشن حیدر فقط، نفس بتول است و بس ذکر لب فاطمه، قـدرت بازوی اوست او که خـودش پـایـۀ اصلی اسـلام بود یثرب احمد چه شد این همه خاموش شد؟! بـیت ولی خـدا از چه سیـه پـوش شد؟ جهل سقیـفه گرفت جای اولوالامر را بیعت روز غـدیـر، زود فـراموش شد یک نفر این جا فقـط پای علی سوخته همدم این عاشقی، نقشِ به بازوش شد آه از ایـن فـاجـعـه، زیـر در خـانهاش در وسط شعـلهها فـاطمه بیـهـوش شد سوخت و پیروز شد، در دل تاریخ ها تـا به ابـد عـزّت فـاطـمه منـقـوش شد صبر کـنـید اهل دل، میرسد آقـایـمان
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
چـشمۀ نـور در ایوان نجـف معـنا شد ذرّه با لطف تو خورشید جهان آرا شد هر زمان از تب دنیا ز نـفـس افـتادیم بـا غـبـار نـجـفـت راه تـنـفـّس وا شـد مدعی خواست که تـقـلید زکاتت بکند به رکوع تو قـسم پیـش همه رسوا شد سالها رفت به دنبال حـقـیـقت سلمان عاقـبـت گـم شدهاش نزد عـلی پیدا شد هرکه شد محرم دل در حرم یار بماند بیسبب نیست که سلـمان شما مـنّا شد پشت بر دلبری سکّه کند در شب فقر مـکـتـبـت روشـنـی راه ابـوذرهـا شـد راز غـمهای علی فاش نخواهد گردید مگر آن چاه بگوید که چه با مولا شد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
هرکس که شد غلام تو با احترام شد پس خوشبحال آنکه برایت غلام شد فردا فقیر کوی تو آقاست در بهشت قـنـبر به لطف نام تو عالیمقـام شد هر سینهای که مَحرم راز نبی نبود! اینگونه شد که با تو فقط همکلام شد مولا حلال بیتو برایم حلال نیست آبروان بدون تو بر من حـرام شد یا تا نـجـف مرا ببـرم یا بکُـش مرا فـرقی نـمیکـنـد بـخـدا هرکـدام شد باید که شرح فضل تو را صد کتاب کرد یک منقـبت نوشـتم و دفـتر تمام شد
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام
نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه که بالا میرود دست تو تا بالاترین نقطه تویی آن نقطهای که رفته زیر باء بسم الله که اسرار الهی جمع باشد در همین نقطه به اذن الله یاری از تو میجوییم و میگوییم: ایاک نعـبد نـقـطه، ایاک نستـعـین نقـطه اگرچه خطبۀ بینقطه یا که بیالف داری پُر است این آستینت از الف، آن آستین نقطه فراوان است جای زخم و پینه بر تنت اما نداری از ریا یا سجده بر بت در جبین نقطه تویی اول، تویی آخر که در محشر سوالی را جوابی نیست جز نام: امیرالمؤمنین ....
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تـفـسیر تو بدست قـلـم، نا مُیـسّر است تصویر تو به چشم بشر، نا مصوّر است بـایـد بـرای مـدح تـو قــرآن بـیــاورم مصحف برای وصف تو از شعر بهتر است تـأویل واژه واژۀ قـرآنِ حق عـلیست پس « انّـما ولـیّکم اللّه »، حـیـدر است انگـشتر عـقـیق تو آمـوخت در رکوع خدمت به خلق حین عبادت، میسّر است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تصوّر میکنم در ذهنِ خود ایوان زرّین را برای دردها پـیدا نـمودم راه تسکـین را پـرسـتـیـدند آتش را اگـر آبـاء و اجـدادم خدا را شکر از چشمان تو آموختم دین را اگر فرهاد قبل از کوه، اوصاف تو را میخواند رها میکرد از اول غرورِ تلخِ شیرین را دمی پیش فقیرانی و گاهی عرش اعلایی طراز عشق تو تعیین کُند بالا و پایین را رکوعت حلقۀ انفاق را در گوش عالم کرد کدامین شاه اینگونه کرامت کرده مسکین را؟ عصا را اژدها کردی شما، امّا نمیدانم چرا موسی گرفته در میان خلق تحسین را؟! زمانی که کمی اعجاز را ظاهر کنی، قطعا مریدان نجف گویند، حتی مردم چین را مرا با جنتِ آب و درخت و حور، کاری نیست نمیخواهم بدون تو دمی این دام رنگین را برای زاهدان بیعلی قرآن چنین فرمود: فقط پُر کرده از مصحف الاغی بار خورجین را »علیٌ حُـبُّـهُ جُـنَّـه قسیمُ النّـار والجَـنَّـه« برایت میسرایم باز هم این بیتِ تضمین را شکوه رد شمست را درِ خیبر تداعی کرد شنیدم در پس پرده تو داری برتر از این را وقارت داده درسی قنبرت را که یقین دارم کُند تدریس بر هارون مَکّی نیز تمکین را محبت بر تو کار هر کس و ناکس نمیباشد نهادی بی هوا بر دوش ما این بار سنگین را زمان قبض روح عاشقان میآیی از این رو زیارت نامه باید گفت در آن لحظه تلقین را
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
سیزده جرعه زنم از روی رخشان علی یکصد و ده بار هدیه، جان به قربان علی از بـهـشت آدم اگـر با جـرم گـنـدم آمـده من به جنت میروم از خوردن نان علی گر خدا با روی حیدر با نبی گـفته سخن بهتر این باشد که گویم مدح سلمان علی هر کریمی سفره داری کرده در این روزگار روز اول بوده او در سفره، مهمان علی مصطفی فرمود هرجا رفت بر آنجا روید برنباید داشت چشمان را ز چشمان علی گشته چون تقوا محک در سایه حصن حصین میشود سنیجده هر مؤمن به ایمان علی عاقبت بر خیر میگردد هرآنکه وقت مرگ چون بیفتد روی او بر روی خندان علی هر که میآید نجف بر پای او خورده زمین اندک اندک میرسد بر جمع مستان علی گنبد و ایوان و صحن و مضجع او مال من این دل و عشق و نگاه و بوسه از آن علی تا قلم بر روی کاغذ رفت ماتش بُرده بود در ثـنا گوی غـزل الفـاظ، حـیـران علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود و با فرشتههای وحیِ عشق، هم قدم شود اجازه هست این کـبوتر نشسته در حرم پَـرِ شکـستهاش برای مدح تان قـلم شود برای وصل آب و دانه نیست سر به زیریاش برای پایبوسیات به اشتـیـاق خـم شود در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی نـوای یـا ابـا الحـسـن نـوای بـازدم شـود کـنار خـوان جامعـه، دعـا نمیکـنم دگر زبـان حـاجـتم هـمین دو دیـدۀ تـرم شود منـی که در تـمام زنـدگـی ابا لجـوادیام چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن گدا و ریزه خـوار معـدن فـضائلت شدن چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و به این طریق، موجبات شادی دلت شدن چه نعمتی است این که با اشارۀ نگاه تو غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت برای حـفظ این حرم فدا و بِسملت شدن چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن چه نقمتی است بیتو بودن و مقابلت شدن همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم بخـوان بـرای مـا فـراز قـادَة الْـهُـداة را بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را هزار سیدالکریم از این قـبـیله زنده کن بخوان و شرح کن فـراز سادَة الْوُلاة را شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان خـودت مـعـرفـی نـمـا أئِـمّـَة الْـدُعـاة را بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا بـیا نـشان بـده به ما حـقـیـقـت صلاة را حـمـایـت بـتــول از ابـوتـراب را بـگـو عـیان نـما به خلـق راز ذادَة الْحُـمـاة را بدون تو، منِ غریبه آس و پاس میشوم دعـای مـا دعـا نـبـود اگر نـبود جـامـعه دعا گـره گـشا نـبـود اگـر نـبود جامـعـه کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان مـریـد هـل اتـی نبـود اگر نـبـود جامعه کنار چاه غـالیان و صوفـیان کسی دگر به راه، آشـنـا نـبـود، اگر نـبـود جامـعـه غـروب جـمعههای ما اسیـرهای مبـتـلا به عـشق، با صفا نبـود اگر نبود جامعه خلاصه عـرض میکنم میان اعـتقـاد ما خـدا هـمین خـدا نبـود اگر نبـود جامـعه ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف دعا که میکنی گـناه خلـق پاک میشود جهان بدون بودنت چه هولناک میشود خدا به خـندههای بر لب تو شاد میشود خدا به خشم چهرۀ تو خشمناک میشود به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت اهانـتی کـند، بدون شک هلاک میشود مرید مکـتبت برای کسب نـور معـرفت به پای جامعه کبیره سینه چاک میشود در انـتـظار دیـدن جـمال توست سائـلت در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک میشود همین که هیچ کس کنار من نبود، میرسی به دست خود به ما فقیرها پیاله میدهی شراب ناب و کهنۀ هـزار ساله میدهی تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعـیان برای جـبر و اخـتیار هم رساله میدهی فـدک نـمـاد غـربت عـلی و فـاطمه شده به ما خبر ز غاصبان آن قـباله میدهی تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه خودت کریمی و به کربلا حواله میدهی فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله میدهی؟ به لطف تو اسـیـر شـاه عـالـمـیـم تا ابـد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
اگر رزق من سامرایی نمیشد نـصـیـبم مـقـام گـدایـی نمیشد اگر قـابـلـیـت نمیداشت قـلـبم ز چشم کریمت عطایی نمیشد به اذن تو سجاده را پهن کردم لب من که وا به دعایی نمیشد یقـینا اگر مادر تو نمیخواست دل من بـرایت هـوایی نمیشد اگر که ضریح تو جلوه نمیکرد ز باغ جـنان رونـمایی نمیشد شبـیه جهـنم جهان بود اگر که به نور رخت روشنایی نمیشد تو در جامعه شرح توحید دادی که بیجامعه دل خدایی نمیشد اگر آن زیارت نمیمـاند از تو دل عـارفی کـبـریـایی نمیشد و هر سالکی سیر کامل نمیکرد اگر از تو این رهگشایی نمیشد کـلـیمانه مداحی خویش کردی تو را بهتر از این ثنایی نمیشد شما مـهـبـط نـور وحـی الـهید بشر بی شما رهـنمایی نمیشد شما معدن رحمت و گنج علمید نبـودیـد، دنـیا که جایی نمیشد چو ویرانه میشد، لجن زار میشد یقین غیر ظلمت سرایی نمیشد شما باب ایـمان و سرّ خـدائـید خدا میشدید حق چو آیینه میشد نـبـودیـد اگـر که پـنـاه خـلائق از این تنگناها رهایی، نمیشد اگر در سـقـیـفه خیانت نمیشد به فرزند زهـرا جفایی نمیشد نمیشد تعارف به او جامی اصلا در آنجا چنین ماجرایی نمیشد خدایا چه میشد که از زهر، قلبش جوادی نمیشد، رضایی نمیشد به دنبال مرکب پیاده نمیرفت اسـیـر مسـیـر بـلایـی نـمیشد چنین که شده زخم پاهایش، ای کاش دگر دختری پاحـنـایی نـمیشد دل شب پی نـاقـهای در بیابان ز سیلی شکسته صدایی نمیشد دگـر آبـروی رقـیـه نمیرفـت اگر احتیاجش عصایی نمیشد ائـمّه اگر به شـهـادت رسیـدند یکی مثل آن کـربلایی نمیشد همه لااقل یک کفن داشتـنـد و تـنـی دفـن با بـوریایی نمیشد و یا پیکری زیر پایی نمیماند سری قاری نـیزههایی نمیشد
: امتیاز
|